کد مطلب:50516 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:256

ثمرات تربیت عقلانی











هر چه تربیت عقلانی بیشتر به بار بنشیند، ثمرات گوناگون بیشتر جلوه می كند و در عرصه های مختلف ظهور می نماید. آزادگی و رهایی از دنیای نكوهیده از اساسی ترین ثمرات تربیت عقلانی است، به بیان امام علی (ع):

«ثمره العقل مقت الدنیا و قمع الهوی.»[1] .

میوه ی عقل دشمنی دنیا (ی نكوهیده) و سركوبی هوای نفس است.

در این بستر است كه آدمی به دین مداری و سلوك انسانی می رسد و راه به سوی حق را بدرستی بر خود هموار می كند.

«الدین و الادب نتیجه العقل.»[2] .

دینداری و رعایت ادب نتیجه ی عقل است.

انسانی كه تربیت عقلانی می یابد، اهل عمل به حق و پایبندی بدان می شود و این خود، بهترین زمینه ی نجات و رستگاری آدمی است.

«ثمره العقل لزوم الحق.»[3] .

میوه ی عقل ملازمت با حق است.

«ثمره العقل العمل للنجاه.»[4] .

میوه ی عقل عمل كردن برای رستگاری است.

جلوه های اجتماعی و سیاسی و مدیریتی تربیت عقلانی نرمی و مدارا در مناسبات و روابط و تدبیر نیكو و بهره مندی از انعطافهای اصولی و دوری از تنگ نظری و سخت دلی و خشك مغزی است. در بیانات نورانی امیرمومنان علی (ع) درباره این گونه ثمرات تربیت عقلانی چنین وارد شده است:

«ثمره العقل مدارا الناس.»[5] .

میوه ی عقل مدارا كردن با مردم است.

«من عقل سمح.»[6] .

هر كه عاقل باشد سماحت ورزد.

[صفحه 261]

«ادل شی ء علی غزاره العقل حسن التدبیر.»[7] .

دلالت كننده ترین چیز بر بسیاری عقل آدمی نیكویی تدبیر اوست.

از دیگر ثمرات تربیت عقلانی راستی و صداقت و پایداری و استقامت در همه ی امور است:

«ثمره العقل الصدق.»[8] .

میوه ی عقل راستی و صداقت است.

«ثمره العقل الاستقامه.»[9] .

میوه ی عقل پایداری و استقامت است.

و نیز عقل است كه آدمی را به فهم صحیح امور و دریافت درست از هستی راه می برد.

«العقل داعی الفهم.»[10] .

عقل دعوت كننده ی فهم است.

«من عقل فهم.»[11] .

هر كه تعقل نماید می فهمد.

فهم درست از عالم و آدم و هستی بخش عالمیان، راه حقیقت را به روی انسان می گشاید و آدمی را به تدبیری درست در زندگی این جهانی و اهتمامی نیكو برای زندگی آن جهانی رهنمون می گردد، چنانكه امیر بیان، علی (ع) بدین حقیقت اشارت كرده است:

«افضل الناس عقلا احسنهم تقدیرا لمعاشه و اشدهم اهتماما باصلاح معاده.»[12] .

برترین مردمان از نظر عقل نیكوترین ایشان است در برنامه ریزی و اداره ی معاشش و با همت ترین ایشان است در به اصلاح آوردن معادش.

تربیت عقلانی خود، بهترین زمینه ی فراهم نمودن پاكی و پاكدامنی و راستی و راست روی است، زیرا عقل از «عقال» گرفته شده است و در اصل به معنای بستن و نگهداشتن و بند كردن و بازایستادن و جلوگیری كردن است، چنانكه گویند: «عقل البعیر بالعقال» یعنی بستن شتر با پایبند و «عقل لسانه» یعنی زبانش را نگه داشت و از سخن گفتن خودداری كرد،[13] و بر این اساس ادراكی را كه انسان به آن دل می بندد و چیزی را كه با آن ادراك

[صفحه 262]

می كند عقل نامیده اند،[14] و همچنین عقل را از آن جهت بدین نام خوانده اند كه انسان را از زشتیها و كجیها و ناراستیها بازمی دارد و به راه راست می خواند و بر درستی استوار نگه می دارد.[15] در حكمتهای والای علوی چنین آمده است:

«من عقل تیقظ من غفلته و تاهب لرحلته و عمر دار اقامته.»[16] .

هر كه تعقل نماید از غفلت خود بیدار گردد، برای رحلت خود آماده شود و سرای اقامت خود را آباد سازد.

«من عقل عف.»[17] .

هر كه عاقل باشد پروا نماید و پاكی ورزد.

«شیمه العقلاء قله الشهوه و قله الغفله.»[18] .

خوی خردمندان كمی خواهش نفس و اندكی غفلت است.

«من عقل استقال.»[19] .

هر كه عاقل باشد (همواره) طلب درگذشتن (از گناهان و تقصیرات خود را) نماید.

از دیگر ثمرات گرانبهای تربیت عقلانی، تجربه اندوزی و عبرت گیری و در نتیجه راهیابی درست در زندگی است. امیرمومنان علی (ع) در سفارشهای تربیتی خود به فرزندش حسن (ع) فرموده است:

«و العقل حفظ التجارب.»[20] .

خردمندی نگهداری تجربه ها است.

«افضل العقل الاعتبار.»[21] .

افزونترین عقل یافتن قوت كسب عبرت است.

«افضل العقل الرشاد.»[22] .

افزونترین عقل راه یافتن است.

آنچه ذكر شد، بخشهایی از ثمرات ارزنده ی تربیت عقلانی است كه موجب سعادت دو جهانی است و بدبخت آن كسی است كه از تربیت عقلانی بهره مند نگردد. امیرمومنان علی (ع) در ضمن نامه ای به ابوموسی اشعری بدین حقیقت اشارت كرده و فرموده است:

[صفحه 263]

«فان الشقی من حرم نفع ما اوتی من العقل و التجربه.»[23] .

همانا بدبخت كسی است كه از سود عقل و تجربتی كه او را داده اند محروم ماند.


صفحه 261، 262، 263.








    1. همان، ج 3، ص 334.
    2. همان، ج 2، ص 28.
    3. همان، ج 3، ص 325.
    4. همان، ص 329.
    5. همان، ص 329.
    6. همان، ج 5، ص 145.
    7. همان، ج 2، ص 429.
    8. همان، ج 3، ص 333.
    9. همان، ص 322.
    10. همان، ج 1، ص 128.
    11. همان، ج 5، ص 135.
    12. همان، ج 2، ص 472.
    13. المفردات، ص 342، جارالله محمود بن عمر الزمخشری، اساس البلاغه، دار بیروت للطباعه و النشر، بیروت، 1404 ق. ص 430، لسان العرب، ج 9، ص 327.
    14. تفسیر المیزان، ج 2، ص 247.
    15. سیری در تربیت اسلامی، ص 184.
    16. شرح غررالحكم، ج 5، ص 397.
    17. همان، ص 135.
    18. همان، ج 4، ص 186.
    19. همان، ج 4، ص 140.
    20. نهج البلاغه، نامه ی 31.
    21. شرح غررالحكم، ج 2، ص 455.
    22. همان، ص 374.
    23. نهج البلاغه ، نامه ی 78.